![]() |
![]() |
|
|
سلام و هزاران سلام و مثل هميشه با آرزوي بهترينهاي خدا برايتان. درس امروزمون درباره ي يك وجه ديگه از كودك درونه به نام كودك خودخواه درون. همونطور كه قبلا" هم گفتم كودك درون مثل نيمه ي تاريك ما " همه چيز " است ولي ما فعلا" فقط اون جنبه هايي از اون رو كه بيشتر مهم هستند بررسي مي كنيم.اون هم از روي نوشته هاي دكتر كاپاچيونه. _ كودك خودخواه درون : درون همه ي ما يه بچه ي لوس و خودخواه هست كه مي خواهد " هر چه را كه مي خواهد، همان موقع كه مي خواهد ،به دست بياورد. اين جنبه ي "خودمدار " كودك درونه كه مي پنداره جهان بر محور هوي و هوسهاي اون مي چرخه. البته بيشتر ما به تملك " كودك خودخواه درون" خويش، اعتراف نمي كنيم.چون وجود چنين رفتاري چه در بالغان چه كودكان از ديدگاه جامعه نامقبوله.گويي فقط كساني كه مي تونند چنين رفتاري رو از خودشون بروز بدن، اغنيا و مشاهير و صاحبان قدرتند! مثلا" خيلي از بازيگران به بدخلقي و خودخواهي معروفن! شايد به اين دليل كه در جايگاه هنرمنداني خلاق؛ با كودك درونشون تماس نزديك دارند! نكته ي مهم _ كودك خودخواه درون رو كاملا" منفي ندونين! اون هم جنبه ي منفي داره و هم مثبت! مثل هر ويژگي ديگه اي در درون ما! شيطنت و بازيگوشي، حساسيت عاطفي، و تخيلي پرورش يافته، جملگي از صفات بارز كودك درونه و از جمله خصايصي است كه مثلا" موجب نبوغ خلاق و جاذبه ي بازيگران ميشه! اين بخش مثبت " كودك خودخواه درونه". اما بخش منفي اون، زمانيست كه اجازه داده بشه اين كودك ، حكمران سراسر زندگي آدم بشه! چون يادتون نره كه گوش سپردن به نيازهاي كودك درون يك چيزه و سرسپردن به اون يك چيز ديگه! هدف ما از شناخت كودك خودخواه درون اينه كه احساسهايي را كه از بيان اونها واهمه داريم بشناسيم. اما اگه قرار باشه كه خودمون رو با كودك خودخواه درونمون همسان بپنداريم، جنبه ي مفرح و سرگرم كننده اش رو از دست مي ده و به يكي از مشكلات زندگي تبديل ميشه. همونطور كه گفته شد بيشر مردم وجود كودك خودخواه درونشون رو نفي مي كنند و طبق درسهاي نيمه ي تاريك وقتي ما چيزي رو نفي مي كنيم مدام با آدمهايي كه اون خصوصيت رو دارند روبرو مي شيم چون طبيعت و كائنات مي خوان ما اين درس رو بياموزيم كه انسان كامليم و " همه چيز " هستيم. مثال: دكتر كاپاچيونه در اين باره مثال جالبي مي زنه. اون ميگه دقت كردين كه گاهي فرزندان افرادي كه صاحب جاه و مقام در اجتماع و مقامهاي بزرگ ارشادي( به قول اون مثل رهبران كليساها) هستند ، كارهاي بد و خلافي ازشون سر مي زنه و همه متعجب مي شن كه چطور بچه ي چنين والديني اين طوري از آب در اومده؟ اون ميگه يك بار ديوان عالي كشورش براي والدين كودكان مجرم كلاس " شيوه ي موثر پدري و مادري كردن " گذاشت. بعضي هاشون خوابشون مي برد يا دوست نداشتند توي اين كلاسها شركت كنند. اما بقيه يعني بيشتر والديني كه در اين كلاسها شركت مي كردند، خودشون رو با والد نكوهشگر درونشون همسان مي دونستند.( بعدا" بيشتر در اين باره صحبت مي كنيم.). اونها معمولا" افرادي خويشتن دار بودند كه سعي مي كردند عواطف خودشون رو مخفي كنند. اونها درباره ي فرزندانشون انتظارهايي بالا و غير واقع بينانه داشتند.در واقع خيلي كمال گرا بودند و هميشه فكر مي كردند كه هيچ چيز به اندازه ي كافي خوب نيست.در واقع اونها هرگز حاضر نبودند اعتراف كنند كه در اعماق وجودشون موجودي خودخواه كمين كرده. حتي خيلي از اونها مي گفتند كه " ما اين همه ايثار در حق بچه هامون كرده ايم، اونها چطور مي تونند با وجود اين همه ايثار ما اين طوري رفتار كنند!" " كاپاچيونه " ميگه والديني كه اين حرف رو مي زنند و معتقدند كه همه چيزشون رو فداي بچه هاشون كردند ولي فرزنداني ناآروم و خلافكار دارند كساني هستند كه شايد حتي از نظر مادي خيلي بچه هاشون رو تامين كرده باشند اما از نظر عاطفي هميشه اونها رو گرسنه نگه داشته اند . اونها كساني هستند كه كودك خودخواه درونشون رو نپذيرفته اند. در واقع علت رفتارهاي نابهنجار بچه هاي چنين والديني اينه كه اون بچه ها بخش خودخواه نفي شده ي والدينشون رو نمايان مي كنند تا از اين طريق توجه مورد نيازشون رو برآورده كنند! ( اين يعني همون ديده شدن صفت نيمه ي تاريك كه نمي پذيريمش و به همين دليل در اطرافيانمون تكرار ميشه). ( كساني كه دلشون مي خواد در اين باره بيشتر بدونند مي تونند كتاب "هفت قانون معنوي براي والدين" رو كه نوشته ي دكتر " ديپاك چوپرا " ست ، رو مطالعه كنند كه البته ما هم بعدها به اون مي پردازيم.)
شفاي كودك خودخواه درون : تصديق اين شخصيت فرعي در درون ما مي تونه راهگشاي انرژي و نيروي زيادي در انسان باشه چون همون طور كه گفته شد اين بخشي از ماست كه بيشتر از ساير بخش هامون انكارش مي كنيم. سركوب كردن كودك خودخواه درون مستلزم تلاش عاطفي يا جسماني زياديه. ( مثال قايم كردن پرتقالهاي توي دست رو كه در درس نيمه ي تاريك گفتم به ياد داريد؟ اين كه اگه توي دستتون چند پرتقال داشته باشيد و بخواهيد اون رو طوري نگه داريد كه نه خودتون و نه ديگران اون رو ببينيد چه انرژي زيادي بايد صرف كنيد!) پس همون بهتر كه ما واقعيت وجودش رو پذيرا باشيم. مواقعي هست كه همه ي ما مي خوايم كه به هر قيمتي كه شده امور به شكل دلخواه ما پيش برن. اين به اون معنا نيست كه لزوما" به اين شكل رفتارمي كنيم، حتي اگه اون احساس رو سركوب كنيم خدمتي در حق خودمون نكرديم.يادتون باشه ابدا" قصد ما اين نيست كه بگذاريم كودك خودخواه درون اختيار ما رو در دست بگيره. نه! اما اگر بخوايم يكسره هم اون رو سركوب كنيم مي تونيم دچار خطر بيماريهاي مهلك بشيم! چه طوري؟! خيلي از روانشناسان گفتند كه سرطان زاييده ي خشمي است كه به جاي بيرون ، به درون معطوف شده. رها و نمايان كردن كودك خودخواه درون به طريقي ايمن و سازنده باعث ميشه كه ما اقتدار جسم و روحمون رو باز يابيم و اين باعث شفاي جسم و روح ميشه. تمرينات پذيرفتن خودخواهي كه در نيمه ي تاريك به اون اشاره شده براي اين رها سازي و پذيرش بسيار موثره. خود " دكتر كاپاچيونه" مي گه : " وقتي من مبتلا به سرطان لاعلاج شدم درمانگرم به من اجازه داد كه با مشت زدن به تصوير پزشكاني كه تشخيص نادرست داده بودند يا با دادن داروي افراطي حالم رو بدتر كرده بودند، جار و جنجال راه بندازم و با در اختيار داشتن فضايي ايمن دق دلي كودك خودخواه درونم رو خالي كنم و پذيراي اون باشم و از اين طريق و از راه گفتگو با كودك درونم موفق شدم سرطانم رو مداوا كنم." بنابراين براي رها سازي كودك خودخواه درونتون تمرينات زير را انجام بدهيد: _ با اون با استفاده از روش گفتگو با دو دست صحبت كنيد و بينيد چه چيزهايي رو مي خواد. سعي كنيد بين خواسته هاي منطقي و غير منطقي اون تعادل برقرار كنيد. براي اين كار بايد به خواسته هاي منطقيش تن بديد و جايي كه خشم اون خالي نشده اين خشم رو در فضايي ايمن تخليه كنيد.( براي اين كار از روش مشت زدن، و تخليه ي انرژي ها كه قبلا" گفته ام استفاده كنيد. مي تونيد اسم كسي رو كه آزارتون داده بنويسيد و يا عکسش رو مقابلتون بگذاريد و تا دلتون مي خواد با مشت و لگد اون رو بزنيد. بهتره در پايان كه همه ي انرژيتون تخليه شد تمرين بخشايش رو هم براي اون انجام بدين.) _ تمرينات نيمه ي تاريك رو براي پذيرفتن اين بخش از وجودتون انجام بدين و اون رو بپذيريد. ( در درسهاي نيمه ي تاريك توضيح داده شده.) _ بعد از اين تمرينات با دستي كه به اون مسلط هستيد هر گونه واكنشي رو كه نسبت به اين مطالب در ذهنتون داريد بنويسيد. آيا تمرينات رو انجام داديد؟با دست راست مشاهدات و بينشهاتون و گزارش چگونه انجام دادن اين تمرينات رو _ بدون داوري و راه حل دادن يا انتقاد از خود _ بنويسيد.( يعني گزارش وار آنچه را كه رخ داده و تمرين كرده ايد بنويسيد. ( به اين قسمت تمرين كه با دست راست انجام ميشه مي گن هشياري)0
خدايا! كمكمان كن تا كودك درونمان را رها و نمايان كنيم تا شفا يابيم.آمين! |
|
+ نوشته شده در
دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۳ساعت 18:42 توسط مسافر |
|
|
صفحه نخست پست الکترونیک آرشیو عناوین مطالب وبلاگ |
| درباره وبلاگ |
|
|
RSS
|